♫♫♫
نمیگم چی میگم کی تو سرت بود
یهو دستامو محکمنر گرفتی
تو بودی همه داروندارم
چی شد هستی مو آخر سر گرفتی
توی قانون احساسم شدیدا
همین راهی که تو خلافه
حالا تنها نشون از من همین
دو سه تا آدرسه خطی که آفه
مطئنم یه روز می فهمی با من چه کردی
سر حرفت باش عزیزم برنگردی
اگه برگردی میمیرم من به گریه ات می خندم
در این خون که باز در قلبمو رو به تو می بندم
بعد این همه زندگی باز تو باهام سردی
خدا لعنت کنه وابستم کردی
♫♫♫
♫♫♫
حالا که حرف و تا اینجا کشیدی
چرا پس مهلت دفاع نمیدی
تو که رفتی ولی ای کاش بودی
یه بارم عاشق رو می چشیدی
چقدر گفتم نرو دورت بگردم
بمون و مرحمی شو روی دردم
حالا که غسل کامل کرده چشمام
من از با تو بودن توبه کردم
یادت باشه که بعد چند وقت اگه تنها باشی
حرف من اینه نمیخوام باشی
در به در شدی بگو حالا با کی همدردی
خدا لعنتت کنه وابستم کردی
ترانه سرا : مجید خراطها
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
گروه طراحی کول تم
مرجع دانلود اسکرینپ های سایت و چت روم
مرجع دانلود پلاین های سایت و چت روم
اموزش های مختلف
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اواره , اواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, بهنوش, باز, بی کسی , چاره , تنهایی, عاشقانه, داستان, رومان, , 'v, i xvhpd ;, g jl, ;, g, jl, گروه طراحی کول تم , کول کول تم , تم ,
خواستم حرفی بزنم ولی بغضم نداشت
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
دلـــــــتنــــــگم بــــــرای تــــــو
بــــــرای بــــــا تــــــو بــــــودن
ای کــــــاش میــــــشد
در ایــــــن لحــــــظاتــــــ خــــــالی
کمــــــی <<تــــــــــو>> داشـــتـــم
چقــــــدر آه……
چقــــــدر دلتــــــنگی….
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
چقدر دوست دارم که یکیو داشته باشم…
ماله خود خودم،یکی که نگرانم باشه، یکی که براش مهم باشم…
یکی که مثل تو پشتمو خالی نکنه…
دلم یکی میخواد که وقتی بهش خوبی میکنم فکر نکنه محتاجشم،
کسی که جواب محبتامو با محبت بده…
دلم کسی رو میخواد که بتونم بهش ببالم…
دلم کسی رو میخواد که جلو دیگران با افتخار بگم این ماله منه،
این دنیای منه…
دلم این روزا یه مرهم،یه دوست داشتن واقعی میخواد…
یکی که رفیق باشه،
یکی که دستاشو بگیرمو با هم یه عالمه قدم بزنیم…
دلم یه دوست داشتن میخواد…
دوست داشتنی که این روزا به این سادگی ها گیر نمیاد…
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
اگر روزی دلم گرفت
یادم باشد که خدا با من است
یادم باشد که فرشتگان برایم دعا می کنند
یادم باشد که ستاره ها شب را
برایم روشن روشن خواهند کرد
یادم باشد که قاصدکی در راه است
که بهار نزدیک است
که فردا منتظرم می ماند
یادم باشد که من راه رفتن و دویدن می دانم
و جاده قدمهای مرا خواهد شمرد
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدای من همین نزدیکی هاست
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
خدایــــــــــــا التمـــــــــــاست مــــــی کنـــــــــم
همــــــه دنیــــــــــایـــــــت ارزانــــــــــیِ دیگــــــــــــران !
ولــــــــــــــــی …
آنــکـــــــــــه دنـیــــــــــایِ من اســــــــــت …
مـــــــــــــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نبــــــــــاشـــد …
وب سایت عاشقانه تنهایـــــــــی
خــدایا ؟
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر . .
مــی خــواهـــمـــ در گوشــت چــیــزی بــگــویم . . . !
ایـن یـک اعــتـرافــــــ اســت . . .
مــن بــی او دوامــ نــمی آورمــ . . .
حــتــی تــا صــبح فـــردا . . . !.!
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد.
روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد.
همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد، به نزد او آمدند و گفتند: عجب بد شانسیای آوردی.
پیرمرد جواب داد: بد شانسی؟ خوش شانسی؟ کسی چه میداند؟
چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانهی پیرمرد بازگشت.
اینبار همسایگان با خوشحالی به او گفتند: عجب خوش شانسیای آوردی!
اما پیرمرد جواب داد: خوش شانسی؟ بد شانسی؟ کسی چه میداند؟
بعد از مدتی پسر جوان پیرمرد در حالی که سعی میکرد یکی از آن اسبهای وحشی را رام کند از روی اسب به زمین خورد و پایش شکست.
باز همسایگان گفتند: “عجب بد شانسیای آوردی!” و اینبار هم پیرمرد جواب داد: “بد شانسی؟ خوش شانسی؟ کسی چه میداند؟”
در همان هنگام، ماموران حکومتی به روستا آمدند.
آنها برای ارتش به سربازهای جوان احتیاج داشتند.
از این رو هرچه جوان در روستا بود را برای سربازی با خود بردند،
اما وقتی دیدند که پسر پیرمرد پایش شکسته است و نمیتواند راه برود، از بردن او منصرف شدند.
“خوش شانسی؟ بد شانسی؟ چـــه میداند؟
هر حادثهای که در زندگی ما روی میدهد، دو روی دارد.
یک روی خوب و یک روی بد.
هیچ اتفاقی خوب مطلق و یا بد مطلق نیست.
بهتر است همیشه این دو را در کنار هم ببینیم.
زندگی سرشار از حوادث است…
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
آشنا شد … دوست شد … مهر شد … گرم شد
عشق شد … عشق شد …عشق شد …
یار شد … تار شد … بد شد … رد شد … سرد شد
غم شد … بغض شد … اشک شد … آه شد … دور شد … گم شد
تمام شد…تمام شد…تمام شد !!!!!
†??'§ : آواره مرگ, مرگ, اوارهاواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
C†?êmê§ |